lørdag den 30. november 2013

زن در نيمه قاره هند

ماخذ : صدف، شماره 11
نويسنده : نفيسه ازهر

زن در نيمه قاره هند
هند نيم قاره پهناوريست كه تا امروز هم در سراسر جهان از نگاه افسانه و اسطوره و فرهنگ نام بلندي دارد، تاريخ طولاني و پر از فراز و نشيب هند اكثر مردم را با اين سرزمين افسانه اي  علاقمند ساخته است. هنگامي كه از زندگي زنان اين ديار سخن مي رانيم مانند قاره جديدي به روي ذهن ما گشوده مي شود، تاريخ زنان هند پر از حادثه هاست كه هر چند از آن بگوييم كم گفته ايم و هنوز از بسياري رويدادهاي آن بي خبريم.
در سرزمين هند طرز زندگي، رسم و رواج ها و عنعنات آنها سراسر شگفتي و راز است.كريستوف كلمب كه اين سرزمين برايش با ارزش بود مي خواست به آنجا برسد، از قضا به امريكا رسيد و اسكودگاما آفريقا را دور زد و هند را از نو كشف كرد.سفرهاي طولاني البيروني به هند بود. وي زبان سانسكريت را در آن جا آموخت و كتاب هاي زيادي در مورد هند نوشت.
ما در اين جا طرز زندگي زن، ازدواج ها و محدوديت هايش را تصوير مي كنيم و از حقوقش سخن مي رانيم.
زن كه در تمام جوامع بشري نسبت به مردان در نابرابري ها به سر برده، زن هند نيز با چنين مشكلي روبرو بوده است. در اين جا نخستين چيزي كه مورد توجه ما قرار مي گيرد حقوق آنها در جامعه و طرز زندگي خانوادگي و ازدواج آنها مي باشد.
زندگي خانوادگي يا ازدواج در هند از راه ربودن عروس با زور يا خريدن او صورت مي گرفت و بعداً به فاميل عروس خبر داده مي شد و محفل عروسي برگزار مي گرديد چنانكه در شهر گروزني(چيچين) و يك قسمت جنوب قفقاز تاكنون اين رسم به جا مانده است.
در هند سابق ازدواج به رضايت طرفين را آنقدر نمي پذيرفتند.زنان خود چون به اين عنعنات عادت كرده بودند، مي پنداشتند كه خريدن آنها توسط پول شرافتمندانه تر است و ربودن يك عمل ستايش انگيز است و تعدد زوجات نيز شايسته.
در هند گذشته رسم و رواج هاي شگفت انگيزي وجود داشت مثل (تعدد زوجات يا چندگانگي يك مرد با چندين زن در يك زمان) و همين گونه چند شوهري نيز وجود داشت كه يك زن با چند برادر در يك زمان ازدواج مي كرد.مانند ماجراي ”دروپدي“ كه در مهابهاراتا چنين آمده است: ملكه دروپدي به رضاي همه دانايان با پنج برادر ازدواج كرد.اين نشان مي دهد كه در عصر حماسي در هند گاهي چندشوهري ازدواج يك زن به طور همزمان با چند مرد، معمولاً چند برادر اتفاق مي افتاده است.
اين رسم تا سال 1895 در (سيلان) وجود داشته است[i][1] اما چند زني معمولاً امتياز مردان بود كه با قدرت پدرشاهي بر خانواده آريايي حكومت مي كرد. بر زنان و فرزندان خود حق تملك داشت كه در موارد خاص آنها را بفروشد يا از خانه بيرون كند.
با اين همه زن در هند، در دوره بودايي نسبت به دوره هاي بعدي در انتخاب شوهر، مراسم مختلف ازدواج، اظهار نظر آزادانه و ظاهر شدن در جشن ها و رقص ها از آزادي هايي بهره مند بوده است.
زن در اين دوره مي توانست در گفتگوي فلسفي شركت جويد، و در نزديكي با مردها تحصيب علم كند. اگر بيوه مي شد هيچ محدوديتي براي ازدواج مجددش در كار نبود. در حالي كه در عصر قهرماني اندكي از اين آزادي را از دست داد.ازدواج براي بيوه ها از بين رفتن، حجاب، پرده نشيني و مستوري زنان آغاز شد و رسم ساتي افزايش يافت.
رسم ساتي چنان بود كه زن پس از مرگ شوهر خود را در آتش جسد شوهر بايد مي سوزاند و گاهي هم زنان مي گذاشتند كه زنده به گورشان كنند و يا به طريقه هاي ديگري افتخار كشته شدن در مرگ شوهر را بايد نصيب مي شدند.زن بيوه اي كه به خاطر اثبات پاك دامني و وفاداري نمي خواست بعد از مرگ شوهرش زنده بماند با غرور خود را در آتش مي شوزاند .اگر بعد از مرگ شوهرش نمي خواست خود را به آتش افكند او را زنده در گور مي كردند.
” استرابون مي گويد: كه در زمان اسكندر رسم ساتي در هند رواج داشته است، اما يك قبيله اي از پنجاب كتابي را به نام ساتي به شكل قانون در آوردند تا زنان را از مسموم كردن شوهرانشان باز دارند.
در مانو ذكري از اين رسم ديده نمي شود كه در آغاز برهمنان با آن مخالف بودند بعداً آن را پذيرفتند و سرانجام همه براي تاييد آن ضمانت اجرايي ديني تراشيدند به اين معني كه آن را پيوند ابدي زناشويي تعبير كردند.“[ii][2]
مثلاً زني كه يكبار با مردي وصلت كرد تا ابد از آن اوست، اگر راجپوتي با شكست روبرو مي شد پيش از آنكه در نبرد به سوي مرگ رهسپار شود همسرانش را قرباني مي كرد.
اين مراسم تيموريان هند، به زعم تنفر مسلمانان رواج يافت و حتي اكبر، شاه قدرتمند هم نتوانست اين رسم را براندازد يك بار خود اكبر كوشيد كه نوعروس هندويي را كه مي خواست خود را در توده آتش نامزدش بسوزاند، از اين كار بازدارد و برهمنان نيز از آن دختر خواستند تا خود را در آتش نيفكند ولي نپذيرفت و خود را سوزاند. زيرا اين رسم به آنها سرفرازي مي داد.
هندوان به اين عقيده بودند كه ازدواج در خردسالي كم زيانتر است. ازدواج در خردسالي و دوام زياد مدت نامزدي تا عروسي در افغانستان نيز وجود داشت كه حتي داماد عروس را ناديده نكاح مي كرد.
البته اين ازدواج به رضايت فاميل مي بود به خاطراينكه ميان نامزدي و نكاح مدتي فاصله بيفتد و عروس در خانه پدر بماند تا به سن بلوغ برسد كه هدف اين نامزدي ها اين بود تا از جاذبه جنسي جلوگيري شود.
ازدواج در خردسالي حصاري بود در برابر مناسبات پيش از زناشوئي، احكام ديني كه در تلقين وفاداري همسر به كار مي رفت، موجب مي شد كه زنا بسيار دشوارتر و كمتر از اروپا يا آمريكا صورت گيرد و روسپيگري به طور كلي محدود به معابد بود.[iii][3]
هندوها رسمشان چنين بود كه براي پسر خود از خويشاوندان پدر همسر انتخاب مي كردند نه مادر و نيز با قوم ديگري ازدواجشان صورت نمي گرفت.
اين سنت هاي كهنه و نامعقول تا دوران ايندرا پابرجا ماند. ايندرا گاندي كه بعدها ظهور كرد اين داستان را خوب تر شرح مي دهد:
” فيروز پارسي بود، با ازدواج با او من سنتهاي ديرين و كهن را درهم مي شكستم، اين ازدواجي بود ميان افراد فرقه ها و مذاهب مختلف و در واقع اين ازدواج توفاني برانگيخت .با اينهمه اين نخستين ازدواج از اين گونه نبود. از كساني كه بدين گونه ازدواج كرده بودند نامه هاي تبريكي بسياري دريافت داشتم اما شايد من نخستين نفر در ميان شخصيتهاي ممتاز و سرشناس عمومي بودم كه به چنين ازدواجي مي پرداختم. بدون ترديد اشخاص بسياري حتي در خانواده خودمان از اين ازدواج برآشفتند، اما چيزي كه برايم بسيار عجيب مي نمود اين بود كه مادربزرگ مادربزرگم يعني كسي كه من انتظار داشتم بيش از همه آشفته و خشمگين شود ازدواج مرا با قبول خاطر پذيرفت.“[iv][4]
ازدواج از طريق خريدن عروس براي هندوها راه عاقلانه تر پنداشته مي شد، آنهايي كه بنابر فقر و نداشتن اقتصاد خوب نمي توانستند دخترانشان را شوهر بدهند آنها را به بازار مي بردند و با علايم دف و آواز كوس و كرنا جماعتي جمع ميشد و هر مردي كه نزديك مي شد و دختر را مي ديد ، اگر مورد پسندش قرار مي گرفت و دختر هم از خود رضايت نشان مي داد آن وقت مرد بنا به شروط توافق شده با او ازدواج مي كرد.
خانواده، هندويي نوعاً مبتني بر اصل پدرشاهي بود. پدر بر همسر، فرزندان و بردگانش سلطه كامل داشت .زن موجودي بود دوست داشتني اما پست.
زن در هند تحت تاثير روحانيون و نمونه زن اسلامي قرار گرفت .قوانين مانو كه با عباراتي از زن نام مي برد مثلاً مي گفت: ” او مي تواند چندين زن بگيرد كه فقط يكي از آنها از طبقه خود اوست و به زنان ديگرش برتري دارد.“
مانو مي گويد:”اما بهترين كار آن است كه او فقط يك همسر داشته باشد، مي بايست شوهر را با محبت صبورانه اي دوست بدارد شوهر هم بايد مشتاقانه از همسرش حمايت كند، نه آنكه او را با عشق رويايي دوست بدارد.“[v][5]
زن مي تواند در زندگي نه فقط مرد گانا بلكه مرد دانا را هم از راه درست به در كند و مي تواند او را به بردگي، هوس يا خشم بكشاند ”بنابر همين قانون نامه، زن در تمام عمر بايد تحت قيموميت كسي باشد: نخست پدر سپس شوهر و سرانجام پسرش“.[vi][6]
در هند تعصب در مقابل زنان به حد افراط بوده است زن هو نوع توهين و سخنان زشت شوهر را تحمل مي كرد و هنگامي كه شوهر غذا مي خورد زن به اصطلاح پسمانده او را صرف مي نمود.
آموختن علم و دانش را به زن ها مناسب نمي دانستند. آنها به اين عقيده بودند كه دانش زن موجب افزايش قدرت او در برابر مرد مي شود.
در نمايشنامه چيترا اثر تاگور، چيترا مي گويد: ”زن است كه با لبخندها و اشكها خدمات و نوازشهاي محبت آميز خويشتن را به گرو دلهاي مردان بياويزد، در چنين صورتي وي خوشبخت است. علم و دستاوردهاي بزرگ، او را به چه كار آيد.“[vii][7]
شوهر مي توانست زن را به هر بهانه اي طلاق بدهد ولي اگر سركشي مي كرد بي آنكه او را طلاق بدهد با زن ديگري ازدواج مي نمود.
هندوها زن را تا مادر نشده خوار مي داشتند ولي همين كه فرزندي به دنيا مي آورد به وي احترام مي كردند.عرب ها مي گفتند زن قابل تعويض است ولي مادر عوض شدني نيست.اين چند جمله را از تاريخ تمدن اسلام در اين جا ذكر مي كنيم.” در عين حال عرب ها به نژاد مادري هم تعصب داشتند، عرب ها زن را تا مادر نشده بود خوار مي داشتند ولي همينكه زن مادر مي شد احترام زيادي پيدا مي كرد و از آن جهت مادران خويش را بيش از زنان (همسران) خود احترام مي كردند و مي گفتند زن قابل تعويض است ولي مادر عوض شدني نيست.“[viii][8]
گرچه زن حق فرمانروايي نداشت مگر به عنوان مادر احترام زياد مي شد.هر قدر به تعداد فرزندان وي مي افزود، به همان اندازه از احترام زياد برخوردار مي گرديد.
قانون نامه مانو كه خود بر اصل پدرشاهي استوار بود تنها از نگاه احترام داشتن بسيار به مادر نسبت به پدر امتياز داشت.
در سرزمين هند پس از روزگار بودايي جريان انديشه هاي اسلامي در انحطاط وضع زن موثر بود، رسم حجاب، پرده نشيني و مستوري رواج يافت .شوهران هندو نيز براي حفظ زنان خويش از دست مسلمانان نظام پرده نشيني را زود پذيرفتند و در اثر روابط بيشتر اروپا با هند رسم ساتي كم كم از رواج افتاد مگر چون ازدواج زن را به شكل جاويد با مرد پيوند مي داد از اين رو ازدواج مجدد گناه كبيره حساب مي شد.بيوه هندو نمي توانست ازدواج كند اگر وي مي خواست با كسي طرح زندگي مشترك را بار ديگر ريزد سرش را مي تراشيدند.
اين قيودات قوانين و معتقدات يك تعدادي را واداشت نا از ازدواج دست بكشند بعداً زماني كه اسلام در اين سرزمين آمد مسلمانان قدرتمند ترين اقليت هاي ديني هند بر اساس اقتصاد جامعه هندي و بر نهادهاي اجتماعي و رسوم اخلاقي مردم آن سرزمين تاثير گذاشتند.
همچنان بعدها با وارد شدن صنعت و انديشه هاي غربي سيادت قديمي مرد هندي مورد تهديد قرار گرفت و انديشه هاي جديدي را در ذهن مردم بيدار نمود.ازدواج در خردسالي از بين رفت ” در سال 1929 به عنعنه ازدواج خردسالي رسماً پايان داده شد، رسم ساتي از ميان رفت و ازدواج مجدد بيوگان هر روز افزايش مي يافت .تعدد زوجات نيز مجاز شد اما مردان كمي به آن مبادرت مي كردند.“[ix][9]
زندگي صنعتي زن را از انزوا و پرده نشيني بيرون كشيد و آزادي هايي به وي بخشيد، زنان روي مسايل تازه اي بحث مي كردند.آنان مي توانستند حق تحصيل را به دست آورند. تا حدودي زنان هند حق رأي و منصب سياسي را نصيب شدند.براي كسب و آموختن علم و دانش به دانشگاه هاي كشورهاي خارج رفتند به طبابت و وكالت دست يافتند. اين درخواست آتشين را، كه يكي از پيروان گاندي براي زنان هند فرستاده است به عهده نفوذ غرب قرار داد:
” حجاب كهن را براندازيد. بي درنگ از آشپزخانه ها ديگ و تابه ها را كنا بگذاريد .پرده را از پيش چشمانتان بدريد و به جهان نو بنگريد.بگذاريد شوهران و برادرانتان پخت و پز كنند. براي اينكه مردم هند ملتي سرافراز شوند خيلي كارها بايد كرد.“[x][10]
زن هند يك اندازه آزادي هايي را كسب نمود. جنبش ناسيوناليزم(ملي گرايي) به الهام از گاندي، كوشش هاي فراواني كرد كه از بدبختي و بيچارگي زنان هند بكاهد .اين انگيزه موجب گرديد تا در سال 1923 بيشتر از هزار فرد هندي در انگلستان درس بخوانند، كه فرهنگ اين سرزمين از راه تماس فكري با غرب جان تازه اي گرفت.







[i][1]- ويل دورانت، تاريخ تمدن مشرق زمين گاهواره تمدن مترجمان، احمد آرام: مقدمه و كتاب اول ع. پاشايي؛ كتاب دوم: اميرحسين آريان پور، سال 1367، ص 465.



[ii][2] - ويل دورانت همان اثر، ص 566.


[iii][3] - همان اثر، ص 561.


[iv][4] - هوشنگ پورآيين، ايندرا، از تولد تا ترور، تهران 1363.


[v][5] - ويل دورانت، همان اثر، ص 563.


[vi][6] - ويل دورانت، همان اثر، ص 563.


[vii][7] - ويل دورانت، همان اثر، ص 563.


[viii][8] - ويل دورانت، همان اثر، ص 564.


[ix][9] - ويل دورانت، همان اثر، ص 700-701 .


[x][10] - ويل دورانت، همان اثر، ص 701 .




Ingen kommentarer:

Send en kommentar