ماخذ: صدف شماره هفدهم و هژدهم
نویسنده محقق : نفیسه ازهر
ترجمه از منابع خارجی
ملکه ویکتوریا
ویکتوریا ملکه
بريتانياى كبير كه از سالهاى ( ۱۸۳۷-۱۹۰۱)
شصت و چهار سال دوره سلطنتش ادامه يافت، نسبت به دوران پادشاهى ديگر پادشاهان آن زمان، يك دوره طولانى و طلايى در
بريتانيا بود. اين ملكه نه تنها بر دولت بريتانيا مسلط بود، بلكه ملکه مستعمرات بريتانيا نيز بود كه كانادا،
آستراليا، هند، آيرلند، نيوزيلند و بعضى قسمتهاى افريقا را در بر میگرفت او در قرن نوزدهم ، كشورپادشاهی بريتانيا را كه
از رفاه اجتماعى و اقتصادى برخوردا بود، اداره ميكرد. حكومت وى در سالیان اخیر اقتدارش
شهرت فوق العاده کسب کرد.
ملکه
ویکتوریا در۲۴ می ۱۸۱۹ در الکساندرنیا در قصرکنزینگتون لندن ( kensiongton ) به
دنیا آمد. مادرش ماریا لوئيزا دختر دوک از قلمرو جرمنى
بود . پدرش ادوارد دوک اف کنت چهارمین پسر
جورج سوم پادشاه انگلستان بود. زمانی که
ویکتوریا کودک هشت ماهه بود پدرش در گذشت
و مادرش او را در قصر كنزينگتون لندن به همکاری دایه ها و معلم های خصوصی پرورش
داد. عموی ویکتوریا ( prince
Leopold) که در سال ۱۸۳۱ پادشاه بلژیک
شد، در پرورش و تربیت ویکتوریا توجه زیادی
میکرد. ویکتوریا خواندن و نوشتن زبان فرانسوی و آلمانی را همانند انگلیسی آموخت.
همچنان به مطالعه تاریخ، جغرافیا و انجیل پرداخت
و نواختن پیانو را هم فرا گرفت و به نقاشی نیز علاقه فراوان داشت؛ چنانکه موسیقی و
نقاشی ، مصروفیت سالهای زندگی اش را تشکیل میداد.
بعد
از ویلیام چهارم، ویکتوریا وارث مسلم تاج و تخت سلطنت بریتانیا در سال ۱۸۳۰ گردید.
ویکتوریا بعد از آن ملاقات های منظم خود را با ویلیام لمب میلبورن ( ( William lamb Melbourne صدراعظم بریتانیا
آغاز کرد. نزدیکی ویکتوریا با میلبورن به وی آموخت که چگونه امور روز مره حکومت بریتانیا را پیش ببرد.
بریتانیا در قرن نوزدهم که یک کشور پادشاهی بود، شاه یا ملکه از طریق وزرا یا اعضای پارلمان حکومت میکردند به این معنا که سلطنت بر حکومت
نفوذ نسبی داشت اما از قدرت زیاد برخوردار نبود.
ملکه
ویکتوریا در تعین کابینه ( حتی صدر اعظم ) و در تعین سفرا به خصوص مسوولین
کلیساهای انگلستان، نقش عمده داشت و شخصاً با فرستادن نامه، به صدراعظم مشورت میداد
و بیشتر وقتش را صرف فعالیتهای هر ساله
پارلمان میکرد.
ویکتوریا
در سال ۱۸۳۹ عاشق شاهزاده البرت حاکم کوبرک گوتای آلمان گردید و در فوریه سال ۱۸۴۰ با او ازدواج کرد و البرت نیز علاقه
بسیار به ویکتوریا داشت.
البرت
که جوان زحمتکش و جدی بود، به سمت سکرتر شخصی ویکتوریا خدمت میکرد. او پشتیبان
فعال علم و هنر و طرفدار ارتقای سطح تعلیم و تربیت بود و نیز ریاست دانشگاه کاتولیک ( combridge
universitet )را بر عهده داشت ودر مدرنیزه کردن بریتانیا و تقویت نیروهای مسلح میکوشید. حضور
البرت تکمیل کننده ویکتوریا بود. آنها در بین سالهای (۱۸۴۰-۱۸۵۷) دارای نه فرزند شدند
که در تربیت فرزندان خود غفلت نکردند و زندگی خصوصی خود را با صمیمیت سپری کردند.
این زوج به دهقانان و زمینداران توجه خاصی
داشتند، بریتانیا را درزمینه تجارت و رقابت با دیگر کشور ها رهبری کردند.
ویکتوریا
به شیوه کار ملبورن مشتاق بود که رهبری حزب ویگ ( که بعداً به حزب لیبرال تبدیل شد
) را نیز به عهده داشت. ویکتوریا وانمود میکرد که از ویگ به جای رقیبش توریس ( Tories) ( که بعداً به حزب محافظه
کار تبدیل شد) حمایت میکند. حزب ویگ به آزادی بیان و مطبوعات و ازادی های بیشتر
مذهبی برای مردمی که به کلیساهای رسمی انگلستان متعلق نبودند همدردی داشت. توریس
ها بیشتر از سنت های کهنه پیروی و حمایت میکردند؛ بدون اینکه به اقلیت های مذهبی
امتیازی اعطاء کنند. ملکه جوان آرزو داشت که ویک ها یا لیبرال ها بیشتر کرسی ها را
در پارلمان داشته باشند تا ملبورن در
صدارت باقی بماند. به طور مثال در سال ۱۸۳۹ كه قرار بود ملبورن از پست کنار برود،
ملکه از نفوذ خود استفاده نمود و او رادر همان مقام نگهداشت . رابرت پیل بعداً موفق به تشکیل
حکومت گردید. ملبورن برای دو سال دیگر به سمت صدراعظم باقی ماند. در نتیجه
انتخابات پارلمانی سال ۱۸۴۱ اکثریت محافظه کاران در پارلمان حضور یافتند و ویکتوریا،
پیل را به عنوان صدراعظم پذیرفت. رابرت پیل
موفق به تشکیل حکومت گردید.
البرت ساکس همسر ویکتوریا در دسامبر ۱۸۶۱ در سن چهل و ساله گی درگذشت ویکتوریا را
تنها گذاشت. ویکتوریا یک دهه را در سوگواری شدید به سر برد و به ندرت به لندن
میرفت ویکتوریا از انظار عمومی ابا میورزید؛ در افتتاح رسمی پارلمان نیز حضور نمی یافت
و حتی به منظور افتتاح مجسمه یادگاری البرت، در مراسم رژه نظامی شرکت نکرد؛ زیرا
به غم و اندوهش می افزود. او در اواخر
سالهای ۱۸۶۰ از مصاحبت و همراهی خدمتگار مورد علاقه اش که یک اسکاتلندی کوهستانی
بود و جان برادن نام داشت، احساس آرامش
میکرد.
غیابتش
از انظار عمومی، از محبوبیتش در بین مردم کاسته بود، تا اینکه در جریان سالهای
۱۸۷۰- ۱۸۸۰ دو باره به اجتماع برگشت. اگرچه ویکتوریا در ایام جوانی به عنوان ملکه لیبرالها
شناخته شده بود، چون او در طول سالهای ۱۸۶۰-۱۸۷۰ بنیامین رهبر محافظه کار را بر
ویلیام گلاستون رهبر حزب لیبرال را ترجیح میداد، بنیامین دسترالی، تحت تاثیر
ویکتوریا قرار گرفت و شیفته او گردید و بیشتر به اعتبار بین المللی بریتانیا توجه
کرد و به استحکام امپراتوری پرداخت.
در
سال ۱۸۷۶ زمانی که پارلمان او را به عنوان امپراتور هند تعیین کرد، او از دسترانی
در مراسم گشایش پارلمان قدردانی نمود و برایش لقب سرباز دلیر یا بیکانس فیلد ( Beacons
Field ) اعطاء کرد. وقتیکه حکومت
دسترانی در انتخابات پارلمانی سال ۱۸۸۰ شکست خورد، ویکتوریا کوشید تا حدی نگرانی
خود را پنهان کند.
گلاستون
به نظر ملکه یک شخص عوامفریب و مداخله گر در امور پادشاهی بود.او در سال ۱۸۶۶ یک
قانون البیت ( حکومت خود مختار) را برای ایرلند پیشنهاد نمود، ملکه احساس کرد که
او امپراتوری بریتانیا را تخریب میکند، باآنکه ملکه گلاستون را نمی پذیرفت مگر با وی
محترمانه و مودبانه رفتار میکرد.
محافظه
کاران در پانزده سال اخر سلطنت ملکه، به رهبری صدراعظم رابرت حکومت میکردند.
ویکتوریا با نظرات سولیز بری ( Solisbury ) در امور داخلی و خارجی امپراتوری موافق بود. او
با وجود نگرانی های اروپا از درگیری حکومتش با جنگ بویر ( Boer ) )
افریقایی
جنوبی سال ۱۹۰۲ -۱۸۹۹) حمایت میکرد.
ملکه
ویکتوریا فرزندان زیادی داشت انها با خاندان
سلطنتی در اسپانیا، روسیه، سوئد،. نروژ و رومانی
ازدواج کرده بودند، به همین علت ویکتوریا لقب مادر بزرگ اروپا را به خود گرفته
بود. یکی از مهمترین این ازدواج ها زمانی اتفاق افتاد که بزرگترین دختر ویکتوریا هم
نام ویکتوریا با شاهزاده ولیعهد فریدریک، وارث پروشیا ( Prussia ) امپراتور جرمن در سال ۱۸۷۱
عروسی کرد. ویکتوریا و البرت ارزو داشتند که این ازدواج منجر به تفاهم و تحکیم
روابط انگلیس و جرمن شود و پروشیا هم مثل بریتانیا به سلطنت مشروطه مبدل گردد؛ اما
با گذشت زمان آرزو های آنها به یأس مبدل شدند یعنی پسر فریدریک با بزرگترین نوه ملکه
ویکتوریا به عنوان ویلیام دوم امپراتور جرمنی به سلطنت خویش ادامه داد و ائتلاف ضد بریتانیا را در جنگ جهانی اول ( ۱۹۱۴- ۱۹۱۸)
رهبری کرد.
ویکتوریا
در سال ۱۸۸۰ بار دیگر مقام ارزشمند خود را در وظیفه شناسی بدست آورد. او بیشتر در انظار
عمومی ظاهر میشد و بر اساس دفتر خاطراتش
که در سالهای ( ۱۸۶۸-۱۸۸۴) به چاپ رسیده
بود میتوان او را از نظر بررسی و بینش یک
شخص مهربان خواند . جشن ( طلایی) پنجاه
سالگی سلطنتش بر سریر قدرت در سال ۱۸۸۷ با شکوه تجلیل شد . در سال ۱۸۹۷در جشن ( الماسی)
، نمایندگان تمام قلمرو و امپراتوری
بریتانیا در لندن دور هم آمدند که این جشن منجر به اولین گرد همایی صدر اعظم های
مستعمرات امپراتوری بریتانیا گردید. ازین هنگام
ویکتوریا به اوج شهرت رسید. بعد از
شصت و سه سال حکومت ویکتوریا در ۲۲ ژانویه ۱۹۰۱ درسن هشتادودو سالگی درقصر اسبورن
( Osborne
)
در
گذشت. دوران سلطنت ویکتوریا یاد اور خاطرات
و تغیرات و تحولات زیادی بود که آنزمان به وقوع پیوست و بریتانیا را به یکی از
کشورهای قدرتمند مبدل کرد. ویکتوریا به خاطر داشتن نقش پیشتازانه اش در بزرگترین
امپراتوری چند نژادی و چندین مذهبی جهان میبالید.
Ingen kommentarer:
Send en kommentar